درگذشت هوادار ملوان و یک سوزن به خودمان؛ لعنت به «تعصب»!
فوتبال ۳۵۲ – رخ دادن اتفاقات بد در فوتبال ما چیز جدیدی نیست و اتفاقا وقوع تراژدیهای فراوان، برایمان اپیدمی شده. انگار دیگر سر شدهایم. یک جان از دست رفته و کسی هم مسئولیتش را قبول نمیکند (یک خیال واهی!). اتفاقا به زودی خشمها فروکش میکند و میرویم تا فاجعه بعد. این بار اما یک چیز این وسط مغفول ماند؛ لغتی کثیف، بیجهت زیبا شده و به شدت کریه به نام «تعصب».
آقا، خانم، پسرجان، دختر خانم… شما را به آن که میپرستید قسم روی فوتبال تعصب نداشته باشید. فوتبال یک ورزش است و باید بخش کوچکی از زندگی شما بابت انرژی دادن، حس خوب و رقابت در مقیاس زمین مسابقه باشد نه همهچیز شما. نه اینکه با یک شکست تمام غم دنیا سر شما سرازیر شود و بابت گل و پنالتی و همین مفاهیمی که اگر داخل فوتبال نباشی مسخره است، آن قدر بالا و پایین شوی و دنیا را تمام شده بدانید. به آن خدایی که میپرستید، پوچترین و سخیفترین کار دنیا چیزی نیست همین هشتگهای فلان چیز بهترین عشق دنیاست و خون ما فلان رنگ است. از آن سخیفتر اشک و ناله و حسرت همیشگی بابت شکست تیم و تلخی با خانواده است. از آن کثافتتر افتتاح صفحه برای توهین به رقیب و گدایی لایک و استری تبلیغاتی هکذا. بفهم آقا! بفهم خانم!
یک هوادار حق دارد بابت موفقیت تیمش شاد باشد و این شادی را با دیگران قسمت کند اما گره زدن تمام هویت و زندگی به یک تیم فوتبال، چه باور کنید و چه نه، احمقانه است و سردمدار این هیجانات کاذب، پیشکسوتهایی که هستند عرضه تربیت فوتبالیست ندارند و هیچ کاری جز آتش به هیزم زشتیها ریختن ندارند؛ همانهایی که یک هوادار ساده را تحریک میکنند «بلند شو… کاری بکن… حق تیمت خورده میشود و تو ساده نشستی؟ تو غیرت نداری… تعصب نداری… به تو هم میگویند هوادار؟» ای تف به آن فوتبالی که تو دردمند و فعالش بودی!
یقه مسئولان بیکیفیت را به که به درستی گرفتیم، ادبشان که کردیم، ارزش جان انسان را که نشانشان دادیم بهتر است یک کار بهتر کنیم؛ به خودمان برگردیم و این فوتبالی که نباید بند بند وجودمان به آن گره بخورد اما خورده…
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید