دو روی سکه حامد لک؛ منفور داخل زمین و محترم بیرون از زمین!
فوتبال ۳۵۲ – خوش قد و بالا و با استیل کلاسیک مناسب برای یک سنگربان، فوتبال فهم و توانمند اما… اما… اما!
لک متعلق به جریان توجیه هدف با وسیله است و برای برد تیمش هر کاری میکند. چه وقتکشی و چه تمارض؛ تمام و کمال با چاشنی خودنمایی. ژستی واقعی در زمین چمن و نه قلبی-رنگی در اینستاگرام. اگر به روی زمین خوابیدنهایش واکنش نشان ندهید روز مرگ اوست و امثالشان؛ روزی که انگار دیده نمیشود و امان از اینکه پایشان روی پله بلغزد و زمین بخورند. آن وقت است جگر یک دنیا حال میآید!
برای توجیه، یا به توصیفی دیگر، « درک» آن باید در جایگاه مناسب باشید و فوتبال را از زاویه پرچمداران این عرصه چون مورینیو و سیمئونه ببینید که از نگاه خودشان بهترین فوتبال دنیا را بازی میکنند. در مقیاس کوچکتر در همین سرزمین هم فروزان این کاره بود و هم نظرمحمدی و هم خیلیهای دیگر که با آنها جام بردن سخت است. نقششان هم تا ابد بدمن در ذهنتان میماند. عمدتا هم ناکام. یا با ناکامیهای برجسته. با گافها. شاید حتی در تیمهایی چون مسِ محرم، از جانب امثال من وصله ناجور هم لقب گیرند.
اما روی دیگر ماجرا پایان ۹۰ دقیقه است که فوتبال برایشان تمام میشود. زندگی جریان پیدا میکند و میفهمیم بدمن زمین چمن، آن بیرون چرا از طرف انسانهای نزدیکشان با خوشقلبی توصیف میشود، چرا به تمام هواداران جنس مخالف احترام میگذارد و اگر در تیم مورد علاقه ما بود ممکن بود همه آن بدیها زیبایی به نظر برسد. سنگ محکتان را هم همین حالا برای محبوبترین بازیکن تیمتان که برای رقیب منفور است، استفاده کنید.
لک بازیکن مورد علاقه من نیست. هیچوقت نبوده و نخواهد شد. این مطلب هم در منزه کردن این سبک رفتار یا دفاع از او نیست اما شاید لکها آدم بدی نباشند. شاید هم روزی هدف، وسیله ما را هم توجیه کرد. آن زمان هم احتمالا ما آدم بدی نیستیم.
نویسنده یادداشت: علی رضایی
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید